«زن، زندگى، آزادى و نجات ايران»
زن، زندگی، آزادی؛ پاشنه آشیل جمهوری اسلامی
عباس محمدپور
حقوق زنان و به رسمیت شناخته شدن آنها از طرف حاکمیت چالشی است که جمهوری اسلامی از ابتدای پیدایش با آن دستبهگریبان بوده است. درواقع این یک چالش ساختاری هست که از زمان شکل گرفتن جمهوری اسلامی با آن همراه و همزاد بوده است. اساس حکومت جمهوری اسلامی که بر پایه دین و قوانین شریعت شکل گرفته به گونهای است که زنان در آن یک انسان کامل و با حقوق برابر با مردان شناخته نمیشوند. در همین راستا جمهوری اسلامی طی سالهای متمادی قوانین و اصولی طراحی کرده است که نیمی از جامعه که همانا زنان هستند به صورت سیستماتیک و از طریق بازوهای اجرایی حکومت از حقوق اولیه و انسانی خود محروم شدهاند.
سوال اساسی این است که آیا وقت آن نرسیده که این خفقان پایان یابد و حکومت به خواستههای به حق زنان تن در دهد؟ پر واضح است که جامعه امروز ایران نسبت به جامعه زمان انقلاب ۵۷ تفاوتهای بنیادی دارد. امروزه بخش عظیمی از جامعه زنان ایران تحصیلات دانشگاهی دارند و خواستار حق و حقوق برابر با مردان هستند. نه تنها جمهوری اسلامی بلکه هر حاکمیت دیگری در ایران نباید و نمیتواند خواستههای زنان را نادیده بگیرد. حکومت جمهوری اسلامی به دلیل ساختار مذهبی آن و تعریفی که از اسلام ارائه میدهد نمیتواند در قالب فعلی خواستههای به حق زنان را به رسمیت بشناسد.
قدرت عظیم و مهار نشدنی زنان در جهت تحقق خواستههای خود به قدری است که تنها راه عاقلانه برای حکومت این است که مقاومت را کنار بگذارد. تلاشهای استیصالگونه حکومت جهت سرکوب زنان و وادار کردن آنها به پیروی از چارچوبهای تعریف شده خود قطعا ارمغانی جز انزوای بیشتر برای جمهوری اسلامی نخواهد داشت. انزوای داخلی و بیزاری مردم از حکومت مهمترین چالشی است که جمهوری اسلامی به واسطه بیتدبیری طی بیش از ۴ دهه حکومت در آن گرفتار شده است و چالش فعلی در قالب زن، زندگی، آزادی این انزوای حکومت را عمیقتر خواهد کرد.
*****************************
«زنان، دانشجويان و جمهوری اسلامی ايران»
عباس محمدپور
رژيم جمهورى اسلامى از بدو تولد مخالف حقوق زنان و آزادیهاى به حق آنان بود. از ديد نظام اسلامى زنان بخشى از بدنه اصلی جامعه نيستند بلكه وظيفه آنها توليد نسل و خدمات رسانى به مردان است. اصولا حقوق زنان و برابرى زن و مرد در تقابل با چارچوبهاى اصلی نظام دينى است. از ديد حاكمان مذهبى زن نمیتواند و نبايد با مرد برابر باشد وگرنه ستونهاى اصلی حكومت فرو میريزد. از قضا همين تقابل و عدم پذيرش زنان توسط حاكمان مذهبى نقطه عطفى است كه آزادیخواهان ايران نبايد از آن دست بكشند.
سالها حاكميت دينی و مردسالارانه نظام جمهورى اسلامى و خفقانى كه ايجاد كرده، اكنون تبديل به راه نجات ايران شده است. شايد تنها فایده جمهورى اسلامى همين بود كه با وارد كردن قوانين مذهبى در حاكميت و وارد كردن مقوله دين به زندگى روزمره مردم سبب تحقيق و آگاهی مردم از قوانين دينى شد كه در نهايت منجر به بيزارى مردم از ادغام دين به عنوان يک مقوله کاملاً شخصی، در کارزار حکومت و سياست گرديد.
جمهورى اسلامى هيچگاه فكر نمیكرد روزى زنان تا بدين حد طالب حقوق برابر با مردان باشند و اينگونه اسباب دردسر شوند. در واقع حكومت مذهبی ایران، زنان جامعه را بخش امن و پشتوانه ثابت خود میديد ولی اكنون جامعه ايران به درجهاى از خودآگاهى رسيده است كه چارچوبهاى تعریف شده جمهورى اسلامى را بر نمیتابد. بگير و ببندهاى حكومت در تحميل قوانين زن ستيزانه حجاب تنها مرهمى موقت است و قطعا اين سيل خروشان آزادیخواهى طغيان خواهد كرد.